کمانه/ سرویس جامعه: استقلال خانواده و توانایی این نهاد در حل تعارضات خود، گامی مهم در رشد و تعالی نهاد خانواده در ایران است. سیاستگذاری در این عرصه باید به سمت سالم ساختن بستر خانواده پیش برود تا خانواده، خود بتواند چالشهایش را حل کند. مسئله مهم دیگر در خصوص سیاستگذاری خانواده، فرابخشی دیدن این نهاد است. داشتن رویکرد فرابخشی به مسئله خانواده میتواند باعث بهوجودآمدن سیاستهای متفاوتتری شود. در همین راستا در بخش دوم گفتوگو با ناهید سلیمی - عضو هیئتعلمی پژوهشکده زن و خانواده - به بسط این مفهوم پرداخته شده که در ادامه مشروح آن آمده است.
جلوی راهحلهای آلوده را بگیریم
چرا خانواده باید فرابخشی دیده شود؟
سلیمی: فرابخشی به معنای متشکل بودن از صاحبان مسئله و ذینفعان متکثر است. همچنین متأثر از حوزههای متقاطع در عرصه عمومی مانند اقتصاد، فرهنگ، امنیت و اجتماع نیز تعریف میشود. این حوزهها نیز بر خانواده اثر میگذارد. اگر در توسعه اقتصادی، خانواده را در نظر نگیریم، به آن مدل توسعه و مدل شهری که با آن مواجه هستیم، میرسیم. ما این همه پاساژ میسازیم و تبلیغات مراکز خرید و برندها، افزایش داشته است. من نتیجه این تبلیغات در صداوسیما را تا کف جامعهام میبینم. ما به سمت تولید یک جامعه مصرفگرا با یک سبک زندگی تجملگرا میرویم. یعنی من خانواده را در توسعه اقتصادی و عمرانی خودم نمیبینم و در زیستبومهای مختلف مداخله صنعتی میکنم. آدمها را با خردهفرهنگهای متفاوت جابهجا میکنم. بالطبع، این آدمها به لحاظ فرهنگی به مشکل برمیخورند و مشکلات حاشیهای و بزهکاری به وجود میآید.
در بحث فرهنگی و آموزش پرورش نیز این مسئله نادیده گرفته میشود. فرزند و نوجوانی که در سیستم آموزشی تربیت میشود، تحت تربیت کدام آموزههای تربیتی است؟ الان چه اتفاقی در دبیرستانها، دانشگاهها و مدارس میافتد؟ آیا اینها همه ذیل آن کارکردهای سنتی، دینی و بومی ما دارند تربیت میشوند؟ قطعاً نه. در حوزه فرهنگ و هنر من چه اتفاقی رخ داده است؟ یک هنر سلبریتی ساز وجود دارد که خودش کاملاً ذیل گزارههای غربی و نفوذ اخلاقی فعالیت میکند و سیاستگذار هیچگونه مداخلهای در آن ندارد. این فضا کاملاً یله و رها شده است. مخاطب این فرهنگ چه کسانی هستند؟ مخاطبش افراد جامعه من هستند. مخاطبش آن دختر جوانی است که میخواهد به سمت ازدواج برود. دختر جوانی که ذیل این فرهنگ مصرفگرا و تجملگرا زیست کرده، ذیل این آموزش پرورش و حوزه تربیت بیهدف و باری به هر جهتی ما رشد کرده است. یعنی در مورد اینکه چه نقشی باید در این نظام کلان طبیعت، زوجیت و سیاست داشته باشد، آموزش ندیده است. پس در نظام اقتصادی یک جا ضربه خورده و در نظام فرهنگی هم یک جا ضربه خورده است. یک ضربه نیز از فضای الگوشدن سلبریتیها میخورد. سلبریتیهایی که ما روزبهروز داریم خودمان بزرگشان میکنیم. خود نظام جمهوری اسلامی دارد با سیاستهای که در صداوسیما و سینما پیش میبرد، این فضای سلبریتی گونه را رشد میدهد. آن جوانی که ذیل این نظام بزرگ شده آیا به سمت ازدواج میرود؟ پس در حقیقت بهصورت پیشینی، خانواده درست مدیریت نشده است.
بهصورت پیشینی اگر میخواهیم امر خانواده حل شود، در خیلی از مواقع نیازمند مداخله مستقیم در خود خانواده نیستیم؛ بلکه باید در مسائل اقتصادی، اجتماعی و آموزشی مداخله میکردیم. خود خانواده را میگذاشتیم در یک بستر سالم برای حل مسئله خودش اقدام میکرد. اگر ما بستر را سالم نگه میداشتیم، خانواده خودش به سمت حل مسائلش پیش میرفت. اگر ما بستر را آلوده کردیم و خانواده را متأثر از حوزههای عمومی متفاوت ندیدیم، انتظارمان از خانواده چیست؟
وقتی خانواده میخواهد حل مسئله کند، قطعاً کلی بدیل و راهحل آلوده دارد؛ بنابراین وقتی به خانواده فرابخشی نگاه شود و بسترهای سالم را فراهم کرده و به خانواده عاملیت دادیم، راهحلهای سالم را هم انتخاب میکند. در واقع تمام پدیدههایی مانند طلاق، افزایش میانگین سن ازدواج و افزایش تجرد که به آن اشاره شد، بهصورت پیشینی قابلحل است؛ بنابراین بهزعم بنده راه اصلی برمیگردد به ماقبل وقوع و اینکه صرفاً مداخله مستقیم در امر خانواده نیز لازم نیست. با مداخله غیرمستقیم در امور خانواده و مداخله مستقیم در سایر عرصهها و نهادهایی که با خانواده درگیرند، میتوان مسائل این نهاد را حل کرد.
رویکرد فرابخشی یعنی چندوجهی دیدن خانواده
رویکرد فرابخشی به خانواده داشتن، میتواند رویکرد جدیدی باشد. به نظر شما چه موانعی بر سر راه این رویکرد وجود دارد و در جهت حل آنان باید چه مواردی را در نظر گرفت؟
سلیمی: وقتی میگوییم رویکرد فرابخشی به خانواده، یعنی در نسبت خانواده با جهان متحول پیرامونی، سیاستگذاریها برای شناخت و حل مسائل خانواده و کمک به مدیریت مسائل خانواده باید باتوجهبه سرمنشأهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سایر پیشرانهای تحول در سایر حوزهها تنظیم شود.
در رویکرد فرابخشی ما با شبکهای از کنشگران مسئله سروکار داریم. در این شبکه، با بازیگران و ذینفعان متکثر و متفاوتی مواجه هستیم و همچنین با حوزهها و خرده سیستمهای متکثر که هرکدام اقتضائات نظری و عملیاتی و روشی خودشان را دارند. ضرب این دو عامل مهم در هم، تعارض منافع زیادی را هم در ساختار و هم در عاملیت برای ما خلق میکند. در نسبت با قدرت و وابستگیها این تعارض منافع وجود دارد.
هرچه محیط اثرپذیری و اثرگذاری متصدی وسیع باشد، همزمان نظام مسئلهشناسی و دستور کارگذاری سیاستی با محیط و ابزار اجرای سیاستها و برنامهها نیز متأثر میشوند. یعنی هم مسئله و بدیلهای سیاستی بهعنوان راهحل، متنوع میشوند که تدوین سیاست را با مشکل روبرو میکند و هم در اجرا، انتخاب ابزار و استخدام محیط برای انتقال و پذیرش سیاست و برنامه، وسیع و چندبعدی میشود. برای مثال، وقتی به سیاستهای الگوی مصرف خانواده یا یک سیاست اقتصادی خاص میپردازیم، باید متوجه باشیم که در نسبت با خانواده با امور مختلف و متقاطعی مانند امر اقتصادی با امر سیاسی با امر فرهنگی و امر اجتماعی که هرکدام اقتضائات ماهوی و روشی خاص خودشان را دارند، مواجه هستیم. درعینحال خیلی از مواقع حتی اگر ساختارها منعطف باشند، با عدم انعطاف ذینفعان و مخاطبین مواجه میشویم؛ یعنی یک امری مانند اشتغال زنان در نسبت با خانواده ممکن است به لحاظ ساختاری تنظیم شود و زیرساختها بهعنوان امور اجتماعی به آن تعلق بگیرد؛ اما در مواجهه با مردان و تندادن به این تغییرات پارادایمی در مشارکت عمومی زنان، ما با یک امر و مداخله فرهنگی که ریشه در باورها و ارزشها دارد مواجه هستیم. طبیعتاً مخاطب و ابزارمان هم متفاوت خواهد شد. پس نیازمند مداخله حوزه فرهنگ و آموزش خواهیم بود و نه صرفاً برنامهریزی در حوزه زنان و تنظیم ساختارهای اجتماعی و در این صورت، ما موظفیم این امور و مخاطبین را در کنار هم ببینیم و تنظیم کنیم. با این تفسیر، نظارت و تنظیمگری بین منافع فردی، سازمانی و ساختاری، یکی از بزرگترین چالشهای ما خواهد بود.
ابعاد گوناگون سیاستگذاری خانواده
آیا یکی از راههای اجرای این رویکرد میتواند ایجاد پیوستهای فرهنگی باشد؟ آیا این راهحل، توان حل این مسئله دارد؟ در حال حاضر ما سیاستهای کلی خانواده و یا اسنادی همچون سند تحول آموزشوپرورش را نیز در فضای سیاستگذاری داریم که به بحث خانواده اشاره داشتهاند. اما گره کار در کجاست که هنوز این اسناد به منصه ظهور نرسیدهاند؟
سلیمی: ما با چالش عدم تحقق اسناد بالادستی در این حوزه مواجه هستیم. چالشی که عموماً به دلیل عدم ادغام در سیاستهای میانی و خرد و عدم عملیاتیشدن آنها اتفاق افتاده است. حالا چرا این اتفاق افتاده است؟ میشود به همان فقدان نگاه فرابخشی به حکمرانی خانواده اشاره کرد. وقتی نگاه فرابخشی نباشد و سایر بخشها در آن الزامی نداشته باشند، زمینهسازی اجراییشدن سیاستهای تعیین شده از سوی حاکمیت در بین فعالین حوزههای مختلف نیز رخ نمیدهد. در نتیجه، این حوزهها متوجه تقاطع خودشان در پیادهسازی سیاستها نمیشوند. وقتی این همافزایی وجود ندارد، به تأثیرات متنوع سیاست بر افراد بیتوجه خواهیم شد و ترجمه درستی از سیاست در میدان باتوجهبه اقتضائات میدان نخواهد شد.
شما به پیوستهای فرهنگی اشاره کردید. توجه کنید که هر نوع سیاستی به طور عام و به طور ویژه در حوزه خانواده به همین عللی که گفته شد، آثار و تبعات متفاوتی را بر افراد و مخاطبین متفاوت دارد و وجه خنثی نخواهد داشت. بهعبارتدیگر، سیاست نمیتواند صرفاً فرهنگی یا صرفاً اقتصادی باشد؛ بلکه در سطوح متفاوت از حوزههای متفاوت اثرگذار است. هرچند شاید میزان این اثرگذاریها متفاوت باشد؛ اما مجموعة این تأثیرات منفک از هم نخواهند بود و صرفاً مجریان آن سیاست در حوزههای ویژه فرهنگی یا اقتصادی یا اجتماعی خواهند بود.
بنابراین در واقعیت یک سیاست را نمیشود از همه ابعاد آن جدا کرد و سیاستگذار نمیتواند به آثار سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... راهحل خود بیتوجه باشد. این توجه در قالب پیوستهای فرهنگی، اجتماعی و یا حتی اقتصادی خودش را نشان میدهد. همین تدوین پیوستها، نشان از لحاظکردن رویکردهای فرابخشی به موضوعات دارند. خود همین پیوستها، حلکننده بخش مهمی از آن چالشهای عدم تحقق خواهند شد. / سدید