کمانه/ سرویس جامعه: سبک پوشش، بهعنوان یکی از شاخصترین جلوههای مدگرایی در جامعه، همواره از دغدغههای مهم فرهنگی و اجتماعی کشور به شمار میرود. افراد و نهادهای متعددی تلاش میکنند تا نگرش عمومی به پوشش را تحت تأثیر قرار داده و سلیقه جامعه را در این زمینه هدایت کنند. با این حال، تعامل با پدیده مدگرایی، بهویژه در عرصه پوشاک، به یکی از چالشهای مداوم و پیچیده برای فعالان این حوزه تبدیل شده است. از رسانهها و تولیدکنندگان گرفته تا طراحان لباس و سیاستگذاران، همگی در تلاشاند تا مدی سازگار با فرهنگ ایرانی را ترویج دهند و از گسترش مدهای ناسازگار جلوگیری کنند. با این حال، پرسش اساسی این است که آیا اصولاً میتوان مدی بر پایه الگوهای بومی ایرانی ایجاد کرد؟ یا اینکه به دلیل تفاوتهای بنیادین در رویکردهایی همچون اقتصاد فرهنگ، معیارهای زیباشناختی و تعارضات مربوط به جلوهگری، تحقق چنین هدفی امری دور از دسترس به نظر میرسد؟
در همین راستا، با دکتر مهدی آقاجانلو-پژوهشگر دانشگاه نانتر پاریس و مدرس دانشگاه- به گفتوگو نشستیم تا ابعاد چرایی و چگونگی تعامل با پدیده مدگرایی را بررسی کنیم. متن کامل این گفتوگو در ادامه تقدیم شما میشود.
مدگرایی فقط در پوشاک نیست
با یک نگاه اجمالی به جامعه و بررسی ذائقه عمومی، آنچه استنباط میشود این است که مردم ما مقوله مد و مدگرایی را بیش از هر عاملی در پوشش خود موردتوجه قرار میدهند و این وجه از مدگرایی، بیش از سایر وجوه اهمیت دارد. بهعنوان پرسش ابتدایی، بفرمایید که آیا این استنباط عمومی صحیح است و مسئله پوشش در بحث مدگرایی غالب است؟ و اساساً تا چه اندازه میتوان مد را در سایر صورتها نیز تعریف کرد؟
آقاجانلو: مد بههیچوجه محدود به پوشاک و پوشش نمیشود و اگر بخواهیم آسیبشناسی کنیم، تنها مظهر نمود و ظهور مدگرایی، صنعت مد و لباس نیست. در حال حاضر در دیزاین و ادوات مورداستفاده در منازل از رویکرد و گفتمانی خاص و در اغلب موارد غیرایرانی پیروی میشود که این هم اهمیت به سزایی دارد؛ اما اینکه هیچوقت در مورد مبلمان خانهها صحبت نمیشود یا هنگام بهکارگیری واژه مدگرایی، ذهن افراد ناخودآگاه به سمت سبک پوشش میرود، حکایت از اهمیت دوچندان مدگرایی در صنعت پوشاک دارد. چنین اهمیتی میتواند ناشی از دو مؤلفه باشد. نخست اینکه پوشاک و لباس، نمود اجتماعی دارد. هنگامی که فرد وارد جامعه میشود، طرح پوشش و سلیقه لباس پوشیدن وی، حتی پیش از اینکه صحبت را آغاز نماید، او را معرفی میکند و نشان میدهد که او چگونه میاندیشد و چگونه عمل خواهد کرد. مؤلفه دوم این است که لباس و پوشاک، نزدیکترین عنصر خارجی به فرد بوده و افراد، پوشاک خودشان را طوری انتخاب میکنند که با آن راحتتر باشند. پوشاک میتواند عامل مناسبی برای مطالعه رویکردهای اجتماعی افراد باشد. اما تنها حوزه مدگرایی، لباس و پوشاک نیست؛ بلکه این حوزه از اهمیت بیشتری برخوردار است.
صنعتی که با خود فرهنگ هم میآورد
به نظر میرسد امروزه مسئله گرایش به مد در تمامی اقشار سنی وجود دارد و این مسئله را صرفاً نمیتوان منحصر در جوانان و نوجوانان کرد و حتی خانمهای مسن هم در همین موضوعی که پیرامون مبلمان منزل فرمودید درگیری ذهنی دارند. با این توصیف و گرایش جامعه به این پدیده اجتماعی، شما مدگرایی را فینفسه امری مثبت میدانید یا منفی؟
آقاجانلو: پاسخ بستگی به این دارد که چگونه به مدگرایی بنگریم و چگونه با آن تعامل داشته باشیم. اگر مدگرایی را مترادف با نوگرایی و کمالطلبی بدانیم، به دلیل اینکه که هر انسانی ذاتاً به دنبال نوآوری و کمالگرایی در خودش است و با لحاظ این شرط که اگر در تعامل با باورها و سنت ما باشد، مدگرایی هیچ ایرادی ندارد و مثل دیگر عرصههای اجتماعی باعث توسعه میشود؛ اما مشکل از جایی شروع میشود که وقتی با مدگرایی روبرو میشویم، دیگر تعاملی نداشته و مصرفگرا میشویم و اگر مصرفگرا شویم به سراغ مدی میرویم که وجود آن نسبتی با جامعه ما ندارد و از خارج کشور به جامعه ما تزریق شده است. حالا همین تزریق را چه منتقدانه و تحمیل شده بر اثر تبلیغات ببینیم یا حتی اگر آن را مغرضانه در نظر بگیریم یا نگیریم، زمانی که جامعه ما با آن تعامل نداشته و صرفاً مصرفکننده باشد، چنین امری دو وجه خواهد داشت. نخست همان نوگرایی است که باعث توسعه میشود؛ چرا که ورود صنعت مد و ملاحظات آن چیز بدی نیست و باعث میشود که جوامع انسانی به لحاظ صنعتی، تولیدی، ایجاد اشتغال و... بهروز شده و توسعه یابند؛ اما اگر آن وجه منفی و عدم تعامل آن را ببینیم، آشکار است که ماجرا به این سادگیها هم به نظر نمیرسد.
من برای توضیح وجه منفی، گریزی به تجربهای که در کشور هندوستان در دوران «گاندی» سروصدای بسیاری به پا کرد میزنم. صنعت ریسندگی انگلیسی که وارد هند شد، لزوماً یک تهدید نبود و در جامعه هندوستان اشتغال ایجاد کرد. پوشاک مردم سبک شد و کیفیت هم بالا رفت؛ اما اتفاقی که در کنارش رخ داد، این بود که چرخهای ریسندگی مردمان بومی ایستاد و بهاصطلاح چنین به نظر میرسد که چرخهای ریسندگی هندیها به توپ بسته شد. این امر صحت داشت و اگرچه توپی در کار نبود، ولی وقتی چرخهای ریسندگی هندیها ایستاد، دیگر هند تولید نمیکرد و تنها مصرفکننده مصنوعات و فرهنگ انگلیسی بود. چنین امری سبب میشود که اگر تعامل نداشته باشیم، سنتها و فرهنگ بومی بسیار غنی و با ظرفیتهای بالای ایرانی و اسلامی ما که اهمیت بسیاری نیز دارد، به فراموشی سپرده شود و به نظر میرسد که این امر، وجه منفی و تهدیدآمیز مدگرایی در جامعه خواهد بود.
نقوش اسلیمی رو دوبنده کشتیگیر خارجی!
در صحبتهای شما نکات متعددی پیرامون لزوم ایجاد تعامل با مدگرایی مطرح شد و شما راهکار استفاده صحیح از مدگرایی را «تعامل» با آن مطرح کردید. حال سؤال این است که منظورتان از تعامل چیست؟ آیا منظور این است که ما یک بده بستانی داشته باشیم؟ اصلاً آیا ما امکان اینکه در مقابل مد یک کنش اثرگذاری داشته باشیم را داریم یا صرفاً باید یک مدی بیاید و ما نهایتاً آن را دریافت کنیم یا نکنیم؟ چگونه میشود در برابر این پدیده منفعل نبود؟
آقاجانلو: منظور از تعامل، حضور است. اجازه بدهید مثالی بزنم تا منظورم از تعامل و حضور را تدقیق نمایم. شما رویدادهای بزرگ ورزشی مثل رویداد بزرگ المپیک را ببینید که مسئله اصلی آن هم مد و لباس نیست. اخیراً المپیک پاریس برگزار شد و تیمهای ایرانی، فارغ از جنجالهای رسانهای که مطرح شد، با پوشش قابل انتقادی که معرف فرهنگ ایرانی - اسلامی نبود، در آنجا حضور پیدا کردند. همین مسئله، نمونهای از عدم حضور و عدم تعامل بود و جای خالی طراحی مناسب از فرهنگ ایرانی - اسلامی با نقوش اسلیمی برخاسته از هنر ایرانی و اسلامی بسیار به چشم میآمد. حالا در کنار این عدم تعامل که وجه منفی حضور ما در المپیک و علیه ما بود، میبینیم که یک برند ایرانی خاص، لباس کشتی تولید کرده و کشورهای دیگر هم از این برند استفاده میکنند و جالب آن که نقوش اسلیمی ایرانی روی دوبنده کشتیگیران کشورهای دیگر نیز نقش بسته است و این امر نشان از حضور و تعامل دارد. اینجا ما اعلام میکنیم که لباس ما با کیفیتی قابلقبول است و تیمهای خارجی هم از آن استفاده میکنند و آن تیم خارجی چون میخواهد از این کیفیت مناسب بهره ببرد، ناچار است نقوش معرف فرهنگ اسلامی و ایرانی را بر روی لباسش داشته باشد و این همان تعامل مثبت، حضور و رقابت است.
خردهفرهنگهایی که مُدزده نیستند
شما فرمودید در مقابل یک مد که به جامعه ما وارد میشود، ما هم یک مد رقیب با فرهنگ خودمان تولید کنیم. پیش از تحقق شدنی بودن یا نبودن این امر، به نظر باید این موضوع را مورد واکاوی قرار داد که اساساً چقدر جامعه ایرانی مدگرا و درگیر این موضوع است؟ باتوجهبه اینکه شما سالها در کشور فرانسه هم زندگی کردهاید، در این کشور اروپایی تا چه اندازه به مدگرایی توجه میشود و آیا در مقایسه با جامعه ایرانی بیشتر است یا کمتر؟
آقاجانلو: جامعه ایرانی مدگرا نیست، مد زده است. اگرچه بزرگترین برندهای طراحی مد و لباس در کشورهایی مثل فرانسه و ایتالیا هستند، ولی جامعه فرانسه همچنان پایبند به آن اصول و فرهنگهای سنتی خودش است؛ اما در جامعه ما اینچنین به نظر نمیرسد. نمود این مسئله را میتوانیم در فقدان مؤلفههای فرهنگی در پوشش مردم کشورمان ببینیم. به نظر میرسد اگر بخواهیم نگاهی تطبیقی به خردهفرهنگهای ایرانی داشته باشیم، آشکار است که همه خردهفرهنگها به یک اندازه مُدزده نیستند و هر جا که مباحث هویتی خردهفرهنگهای بومی، فارغ از رویکردهای سیاسی مطرح میشود، ما شاهد حفظ پوشش بومی هستیم؛ اما آنجایی که مردم منطقه و خردهفرهنگ بومی از بحث هویتی گذر کردند، این مسئله نمودی ندارد.
مثلاً در کلانشهری مثل تهران اینطور است؟
آقاجانلو: بله. در کلانشهری مثل تهران و در شهرهایی که در مواجهه بیشتر با فرهنگهای دیگر بودهاند مثل اصفهان، رشت یا تبریز، میبینیم که از چنین موضوعاتی گذر کردهاند. علیرغم اینکه در شهری مثل تبریز، فرهنگ و سنت عمیقی را میبینیم، اما در پوشش و مدگرایی، هویت بومیشان چندان به چشم نمیآید و اگر با شهرهای کردنشین مقایسه کنیم، بسیار ناچیز است. با وجود اثرگذاری مدزدگی در چنین شهرهایی، وجود مباحث هویتی سبب عدم حذف کامل فرهنگ بومی منطقه شده است و همچنان در مراسمات خاص، مثل عقد و عروسی و مراسمات خانوادگی از لباسهایی متناسب با خردهفرهنگ بومی خودشان استفاده میکنند.
اصلاح قوانین کافی نیست
همانطور که شما فرمودید، میشود محاسن و معایب متعددی برای مدگرایی مطرح کرد. آیا امکان سیاستگذاری و اجرای این سیاستها توسط دستگاههای اجرایی مبتنی بر بوم و فرهنگ جامعه و خردهفرهنگها وجود دارد؟ تقاضا دارم این مسئله را بهصورت واقعبینانه بررسی کنید و مسئله صرفاً این نباشد که میشود قانونی تنظیم و اجرا کرد و این فاکتور مهم را در نظر بگیرید که آیا جامعه پذیرش این امر را دارد یا خیر؟
آقاجانلو: به اعتقاد بنده، مسئلهای مثل مدگرایی را بههیچوجه نمیتوان با تنها وضع قوانین اصلاح کرد. اگر مد را محدود در پوشش نماییم، شاید بتوان صرفاً در اماکن عمومی این محدودیت را اعمال کرد و اما در فضای حریم خصوصی، چنانچه فرد تنها متعهد به قوانین باشد، احتمالاً قانون را رعایت نمیکند یا حتی جایی که بتواند قانونگریزی داشته باشد نیز این امر صادق است. با ورود به ابعاد دیگر مدگرایی مثل دیزاین و حتی سبک زندگی، قوانین هیچ کارکردی نخواهد داشت؛ اما این به معنای انفعال و عدم سیاستگذاری نیست. عدم سیاستگذاری یعنی همان عدم حضور، تعامل و رقابت که هزینه گزافی را به جامعه تحمیل خواهد کرد. این هزینه هم فرهنگی و هم اقتصادی است. به لحاظ اقتصادی ما ناچار به هزینههای گزافی برای ورود به طراحی مد، لباس، مبلمان و هر چیزی که در این عرصه نیاز به نو شدن دارد خواهیم شد. به لحاظ فرهنگی، هزینهها از اهمیت بیشتری نیز برخوردار است و هزینه آن فراموشی فرهنگ ایرانی و اسلامی خواهد بود.
اگرچه از سیاستگذاری گریزی نیست ولی باید دید اساس این سیاستگذاری چیست؟ اولین مؤلفه سیاستگذاری موفق، مسئله نیازسنجی است. نخست باید دید که آیا استراتژی ارائه شده با خردهفرهنگهای بومی کشور همخوان است؟ آیا با آبوهوای جامعه هدف تطابق دارد؟ آیا با ساختار سنی و ساخت اجتماعی و حضور نیروهای مختلف اجتماعی در آن منطقه منطبق است؟ اگر انطباق نداشت، ابتدا باید دید این ساختارهای متفاوت به چیزی احتیاج دارد و در چه حوزهای میتوان این نیاز را تأمین کرد. تا نیاز را نشناسیم، نمیتوانیم به آن پاسخ مقتضی دهیم و تا نتوانیم پاسخ را ارائه نماییم، طبیعی است که افراد در جامعه پاسخ را از جای دیگری غیر از ما دریافت میکنند.
الگوی غربی، صرفاً برهنگی است ولاغیر!
در شهری مثل تهران، تقریباً از تمامی اقوام و خردهفرهنگها وجود دارند و نهایتاً اینها در یک سری کلونیهایی با همدیگر زیست میکنند ولی اینقدر تفاوت وجود دارد که کار بسیار سخت میشود. آیا با این توصیفات، ما عملاً کلانشهرهایی که فرهنگهای بسیار متنوع دارند را از دست میدهیم و باید دست تسلیم بالا ببریم؟
آقاجانلو: اتفاقاً بنده فکر میکنم تفاوتهایی که در کلانشهرها وجود دارد، یک ظرفیت است و نه تهدید؛ چرا که الگوهای تهدیدکننده فرهنگ ایرانی - اسلامی چندان متنوع نیستند. یک الگوی غربی و یک الگوی شرقی پوشش وجود دارد. الگوی شرقی چندان در کشور ما موردتوجه نیست و اگر هم باشد آنقدر جزئی است که مواجهه اصلی فرهنگی کشور با آن نیست. در خصوص الگوی غربی نیز باید ابتدا جنس تهدید را شناخت. الگوی غربی تنها یک مدل برهنگی ارائه میدهد و لاغیر. این فرهنگ برهنگی هیچ تنوع دیگری ندارد. در مقابل، پاسخهای جامعه ایرانی میتواند بسیار متنوع باشد. به این معنا که شهرها و خردهفرهنگهای مختلف کشور، هر کدام با ویژگیهای خاص خود، لباسهای بسیار اصیل و فاخر دارند که ارزشمند هستند و اگر این سبک زندگی وارد یک کلانشهر بزرگی مثل تهران شود، به معنای این است که جامعه و فرهنگ ایرانی قدرت پاسخ متنوعی به آن فرهنگ غربی دارد. من این را بهعنوان یک ظرفیت میبینم. اگر همسایه ما از یک خردهفرهنگ متفاوت باشد، چهبسا پوششی که او دارد موردتوجه ما هم قرار بگیرد. لذا این تفاوتها دست ما را بازتر میسازد؛ چرا که پاسخهای ما متنوعتر خواهد بود.
بازار نمیخواهد هزینه طراحی را پرداخت کند
به بحث پوشاک بازگردیم. ما وقتی از خیابان عبور میکنیم و ویترین مغازهها را میبینیم، به یکباره متوجه میشویم که از یک مدل لباس در بسیاری از فروشگاههای یک راسته خیابان وجود دارد و وقتی از فروشندگان علت را میپرسیم از توزیع همگانی محصول صحبت میکنند. حال سؤال اینجاست که تولیدکنندگان و طراحان لباس هم در جهتدهی جامعه به سمت یک مد خاص دخیلاند یا هر آنچه در توزیع اتفاق افتاد، جامعه را تحت سیطره خواهد داشت؟
آقاجانلو: قطعاً تولیدکننده میتواند مؤثر باشد؛ اما شکاف جدی بین طراحان و تولیدکنندگان وجود دارد. با فعالیتهای بنیاد مد و لباس تحت حمایت دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی، آشکار شد که طراحان ایرانی در رویدادهای داخلی و برونمرزی، در عرصه مد و طراحی تعامل و رقابت دارند. ما طراحان بزرگی داریم که در سطح بینالمللی طراحیهای خود را عرضه میکنند و به فروش هم میرسانند؛ ولی وقتی از سطح کلان به کف بازار و خیابان میآییم، متأسفانه شکاف جدی میان آنها وجود دارد و به نظر میرسد که تولیدکنندهها بههیچوجه متصل به طراحان اصیل و طرحهای فاخر ایرانی نیستند. بازار کشور به دنبال ارائه محصول اقتصادی است و دنبال پرداخت هزینه طراحی نیست. حتی در همان بازار نیز هنگامی که با مصرفکنندهها وارد تعامل میشویم، بهعنوانمثال اگر یک مانتوفروشی را بررسی کنیم میبینیم یک مانتویی که منطبق بر سبک ایرانی و اسلامی است، بسیار گرانتر از مانتوی ارزانقیمت منطبق بر سنت غربی است و بدیهی است که شانس چندانی به لحاظ اقتصادی برای فروش ندارد؛ حتی اگر انتخاب مصرفکننده باشد. این یک مقایسه کوچک است و وقتی نگاهی کلانتر داشته باشیم، آشکار است که طراحیهای اصیل اصلاً در جامعه ارائه نمیشود و مخاطب خاص دارد و صرفاً یک سری مشتریهای خاص آنها را میخرند و ترجیح طراح هم بر این است که یک لباس بسیار اصیل و فاخر و بهاصطلاح یونیک تولید کند و به قیمت گزافی نیز بفروشد.
اینکه نتوانستیم آن طرحها و حتی سادهسازی شده آنها را وارد بازار کنیم، جای تأمل دارد. آن نیاز که در مقوله نیازسنجی در سیاستگذاری از آن صحبت کردیم، حس میشود ولی پاسخی داده نمیشود و به نظر میرسد با استفاده از ظرفیتهای رسانهای، ظرفیت الگوهای اجتماعی جوانان، سلبریتیها و... در تلویزیون بشود به این نیاز پاسخ داد. چه اشکالی دارد که یک سلبریتی با لباس فاخر و اصیل ایرانی - اسلامی ظاهر شود و قطعاً احتمال اینکه جوان ایرانی با این سبک از پوشش آشنا شده و آن را انتخاب کند، بسیار افزایش پیدا میکند. تا زمانی که این حضور در جامعه خودمان محقق نشود، نمیتوان انتظار داشت فردی که بهطورکلی با این سبک آشنا نشده است، چنین انتخابی داشته باشد.
لزوم آشتی بازار و فرهنگ!
شما میفرمایید که طراحهای ما محصولات را در نمایشگاههای برونمرزی عرضه میکنند و از آنها استقبال میشود ولی در داخل کشور، ارتباط کاری منجر به یک خروجی مثبت وجود ندارد. ریشه این شکاف را در کجا میبینید؟
آقاجانلو: به اعتقاد بنده این مشکل هم از سمت طراح و هم مصرفکننده وجه اقتصادی دارد. طراح نمیخواهد طرح خود را ارزان بفروشد و این مسئله تبدیل به یک کلاس کاری شده است و طراح به دنبال مشتری عام نیست. مشتری عام نیز به دنبال چنین خریدی نیست. این دو بههیچوجه آمادگی تعامل با یکدیگر ندارند. اگر بتوان آشتی اقتصادی میان دو طرف برقرار کرد و طراح حاضر باشد طرح خود را با وجه اقتصادی کمتری در اختیار تولیدکننده قرار دهد و تولیدکننده هم با یک هزینه کمتر آن لباس منطبق با فرهنگ داخلی را ارائه دهد، قطعاً میتواند مورد استقبال واقع شود؛ اما از آنجا که طراح و تولیدکننده با یکدیگر تعامل ندارند، این چرخه دچار اختلال شده است.
دستگاههای اجرایی تا چه اندازه میتوانند در ایجاد تعامل بین طراح و تولیدکننده تسهیلگر باشند؟
آقاجانلو: دستگاههای اجرایی میتوانند با افزایش آموزش در محیطهای آکادمیک، تعلیمدادن و افزایش تعداد طراحان و ایجاد رقابت تا اندازهای کنترلکننده باشند. بعلاوه، نمایش این قبیل پوشاک نیز بسیار بااهمیت است. ممکن است در کلانشهرهایی مثل تهران شاهد نمایش و معرفی چنین طرحهایی باشیم؛ اما بههیچوجه در شهرهای کوچک چنین ارائهای از طراحیهای بومی وجود ندارد. چهبسا اگر این سبک پوشش به نمایش در آید آن قدر تقاضا در بازار عمومی کشور افزایش پیدا میکند که تولیدکننده و بازار نیز به این سمت حرکت نماید.
در رسانهها لباس ایرانی پوشیده شود
شما از رسانه گفتید و اینکه جامعه از سلبریتیها، ورزشکاران و... الگوی پوشش دریافت میکند و مسئله دیگر هم ورود پوشاک قاچاق از مبادی غیررسمی به کشور و تزریق این کالا به بازار و در نهایت مصرف مشتری است. باتوجهبه اینکه کنترل رسانهها، عملاً نشدنی است و در مسئله قاچاق هم مشکلات بسیاری وجود دارد، آیا عملاً باید مدیریت تهاجم حقیقی بهصورت قاچاق و مجازی از طریق رسانه را شکستخورده بدانیم؟
تهدید ورود کالا از کشورهای خارجی بسیار جدی است و متأسفانه ورود کالا بهصورت غیرقانونی کمر تولیدکننده داخلی را میشکند؛ چرا که اگر چه کیفیت پایین است، اما به دلیل قیمت بسیار نازلتر نسبت به جنس داخلی، اثرگذاری مستقیم خود را دارد و بازار را در اختیار میگیرد. وقتی که سبکی اصطلاحاً «ترند» میشود، دیگر کنترل آن امر آسانی نخواهد بود.
آقاجانلو: تهدید ورود کالا از کشورهای خارجی بسیار جدی است و متأسفانه ورود کالا بهصورت غیرقانونی کمر تولیدکننده داخلی را میشکند؛ چرا که اگر چه کیفیت پایین است، اما به دلیل قیمت بسیار نازلتر نسبت به جنس داخلی، اثرگذاری مستقیم خود را دارد و بازار را در اختیار میگیرد. وقتی که سبکی اصطلاحاً «ترند» میشود، دیگر کنترل آن امر آسانی نخواهد بود. اگر در یک کلاس مدرسهای، دو - سه نفر نوجوان به سبک خاصی لباس بپوشند، این سبک لباس - چه خوب و چه بد - شانس ترند شدن بالایی دارد و احتمال اینکه گروههای همسان نیز از این سبک پیروی کنند بسیار بالا خواهد بود. به همین دلیل، قطعاً باید یک مدیریت سختگیرانه در ورود کالاهای اینچنینی وجود داشته باشد و از ورود پوشاک قاچاق از مبادی غیررسمی به کشور نیز بهطورجدی جلوگیری شود.
مدیریت رسانه هم کار چندان دشواری نیست؛ چرا که این امر به معنای ارائه الگوی داخلی و نه تقابل با الگوی غیربومی و خارجی است. در نتیجه با در معرض دید قراردادن الگوی داخلی، ما میتوانیم از مخاطب انتظار پاسخ داشته باشیم و به نظر میرسد تا زمانی که این اتفاق رخ ندهد، دستها را بالا گرفته و مصرفکننده هستیم. لباس مجری تلویزیون میتواند اصیل و فاخر باشد و با تناسب نسبت به برنامههای سیما میتواند از سبک ایرانی - اسلامی تأثیر پذیرفته باشد. پیرامون همان دوبنده کشتی که پیشتر عرض شد، اگر یک نوجوان ما مسابقات المپیک را تماشا کند و بخواهد کشتیگیر شود، دوبنده مشابهی را انتخاب خواهد کرد. در حال حاضر، بسیاری از نوجوانان در کشور لباسهای مربوط به تیمهای باشگاهی کشور عربستان - مثل پیراهن رونالدو یا بنزما - را تهیه میکنند و این یعنی ما نتوانستیم آن الگوی داخلی خودمان را حتی در لباس ورزشی تیمهای باشگاهی داخل کشور غالب نماییم و به نظر میرسد که بخشهای فرهنگی در حوزه ورزش، باید قدری تأمل بیشتری در این خصوص داشته باشند.
اگر کلام پایانی دارید در جمعبندی بحث بفرمایید.
آقاجانلو: ما در کشوری زندگی میکنیم که به لحاظ غنای فرهنگ ایرانی - اسلامی میتوانیم حرفهای بسیار زیادی در حوزه مدگرایی داشته باشیم؛ اما متأسفانه با یک نگاه انفعالی و تدافعی، کشور را به سمتی بردهایم که بازار را از دست دادهایم و نمیتوانیم آن فرهنگ اصیل را در خیابانها ببینیم. من امیدوارم با یک نگاه دقیق و سیاستگذاری درستتر شاهد این باشیم که نگاه، رویکرد و فرهنگ ما بیشتر قابلمشاهده باشد./ سدید