تخیل کودک؛ ثروتی که باید سرمایه گذاری در آن را یاد بگیریم
خبرگزاری إسلام أون لاين در یادداشتی مطرح کرد؛

تخیل کودک؛ ثروتی که باید سرمایه گذاری در آن را یاد بگیریم

تخیّل، این نعمت الهی که خداوند به انسان عطا کرده است و او را از سایر مخلوقات متمایز کرده، این انرژی که پشت بسیاری از جهش‌هایی قرار دارد که چهره‌ی دنیا و زندگی مردم را در طول تاریخ و در زمان حاضر تغییر داده است. این نعمت گران‌بها به دلایل متعدد و در سایه‌ی شرایط گوناگون به نقمت تبدیل شده است! و مسئله برای فرزندانمان خطرناک شده است، زیرا تخیل کودک ثروتی است که باید بیاموزیم چگونه آن را به کار گیریم نه اینکه آن را نابود کنیم.

کمانه/سرویس جامعه: تخیّل، این نعمت الهی که خداوند به انسان عطا کرده است و او را از سایر مخلوقات متمایز کرده، این انرژی که پشت بسیاری از جهش‌هایی قرار دارد که چهره‌ی دنیا و زندگی مردم را در طول تاریخ و در زمان حاضر تغییر داده است. این نعمت گران‌بها به دلایل متعدد و در سایه‌ی شرایط گوناگون به نقمت تبدیل شده است! و مسئله برای فرزندانمان خطرناک شده است، زیرا تخیل کودک ثروتی است که باید بیاموزیم چگونه آن را به کار گیریم نه اینکه آن را نابود کنیم.

با وجود اهمیت تخیل که بدون آن نه پیشرفتی وجود دارد، نه روان سالمی و نه ایمانی، و نه زندگی سالمی؛ با وجود این اهمیت فراوان این نعمت بزرگ و انرژی عظیم، در زمانه ما به باری سنگین، و مهمانی ناخوشایند تبدیل شده است، و مانند اسب چموشی است که باید بتوانیم از آن استفاده کنیم و آسیاب‌ها را بچرخانیم!!

توطئه‌ی سازمان‌یافته و برنامه‌ی دقیق که ما در حال تجربه و اجرای آن برای نابودی تخیل هستیم، به میزان زیادی مسئول عقب‌ماندگی ما به نظر می‌رسد. ما کودکی را تحویل می‌گیریم- هر کودکی – که آماده است تا در زمینه‌ای نابغه شود، سپس او را مجبور به انجام وظایف در خانه و مدرسه و رسانه و جامعه می‌کنیم؛ تا به تدریج یکی پس از دیگری خلاقیت او را نابود کنیم و با استفاده از روش‌های آموزشی عقیم و برنامه‌هایی که در بهترین حالت باعث عقب‌ماندگی ذهنی کودک می‌شوند و رفتار سرکوب‌گرانه در خانه که شبیه به عملیات «شستشوی مغزی» است که قوی‌ترین دستگاه‌های اطلاعاتی انجام می‌دهند با کودک رفتار می‌کنیم. در پایان از خود می‌پرسیم: چرا ما عقب مانده‌ایم؟!

حق کودک در تخیل
فعالیت حرکتی و عدم تمرکز ممکن است طبیعی باشند زیرا از ویژگی‌های این مرحله‌ی سنی یعنی کودکی هستند، و ممکن است بیماری باشند که نیاز به مداخله پزشک متخصص دارد؛ پس چگونه می‌توان متوجه بیماری احتمالی شد؟!

اول: باید بررسی کنیم که آیا علاقه‌ها و تمایلات کودک برآورده می‌شوند یا نه؟! و در مورد فرزند شما: آیا زمان‌هایی در خانه و مدرسه برای تخیل و فعالیت ذهنی و بهره‌برداری از آن وجود دارد؟! در کشورهای عربی انجمن‌های مردمی وجود دارد که وظیفه‌ی آن‌ها دفاع از “حق کودک در بازی” است، آیا نیاز به انجمن‌های دیگری یا شاید بخشی از این انجمن‌ها داریم تا از حق کودک در تخیل دفاع کنند؟!

دوم: آیا تلاشی برای بهره‌برداری از این تخیل در نوشتن نمایشنامه‌ای برای کودکان یا نگارش داستان یا نقاشی وجود دارد؟! و آیا حداقلی از درک و برخورد معقول با این استعداد در مدرسه یا خانه وجود دارد یا تنها راه برخورد سرزنش و توبیخ است؟!

سوم: دلایل جسمی برای عدم تمرکز وجود دارد که می‌تواند به آن کمک کند، در رأس آن‌ها کم‌خونی است، که به دلیل تغذیه نامتعادل ایجاد می‌شود و تأثیر آن بر کودک سریع‌تر از بزرگسال است. آیا به عنوان مثال، آزمایش اندازه‌گیری هموگلوبین خون را برای رد این احتمال انجام می‌دهیم؟!

چهارم: یک بیماری روانی شناخته شده در کودکان وجود دارد که یکی از علائم آن عدم تمرکز است.

برای مقابله با وضعیت عدم تمرکز، ما با استفاده از تجربه میدانی و مقداری “تخیل” مفید، با مراحل زیر شروع می‌کنیم:

چه می‌شود اگر فعالیت تخیل کودک را به یک اصل در خانه تبدیل کنیم، مشروط بر اینکه تکالیف مدرسه‌اش را در زمان مقرر انجام دهد، و دو سوم از زمان خود را به تخیل اختصاص دهد. از جمله فعالیت‌هایی که موجب به کارگیری و تقویت خلاقیت می‌شود عبارتند از: نقاشی، سرودن شعر، نوشتن داستان کودکانه و …

چه می‌شود اگر سعی کنیم تخیل را به راهی برای یادگیری تبدیل کنیم؟!

چه می‌شود اگر در اینترنت به دنبال گروه‌هایی بگردیم که به خلاقیت نوجوانان و کودکان علاقه‌مندند؟! یافتن این گروه ها نیاز به کمی جستجو دارند، و ارتباط کودک با افرادی با علاقه‌مندی‌های مشابه  بخشی از نیاز او را برآورده کرده و به او کمک می‌کند تا بتواند زمان بیشتری با تمرکز بیشتر برای مطالعه در زمان‌های خود آزاد کند.

چه می‌شود اگر سعی کنیم به یک راه حل میانه در مورد رفتار کودک در مدرسه برسیم؟! نه آن‌که تلاش کنیم تا او به کودکی معمولی و مطیع و آرام در کلاس تبدیل شود، و نه آن‌که راضی باشیم که او دلقک کلاس باشد.

توجیه ما برای این که کودک به مطالعه بپردازد و بازیگوشی نکند این است که هر فعالیتی زمان و اهمیت خود را دارد، این توجیه اگر با تشویق عملی و برنامه‌های واقعی برای همراهی تخیل با مطالعه همراه نباشد از نظر کودک معنایی ندارد. ممکن است اذعان کنیم که خلاقیت مهم است، اما در قبال آن هیچ اقدامی به جز سرکوب انجام نمی‌دهیم، در حالی که در قبال یادگیری به روش‌های سنتی و بدون خلاقیت تلاش می‌کنیم و کودک را مدرسه‌ای بزرگ می‌فرستیم که خلاقیتش را سرکوب می‌کند.

شاید بهتر باشد که بیشتر با مشکلات آموزشی که هر کودکی ممکن است با آن مواجه شود آشنا شویم، و به عنوان یک طرف اصلی و همکار در حل آن‌ها مشارکت کنیم بدون اینکه همیشه در صف مدرسه علیه کودک قرار گیریم، بلکه خانواده باید نقشی عاقلانه نسبت به نیازها و استعدادهای کودک از یک سو و نیازهای مدرسه از سوی دیگر داشته باشد، و همیشه به دنبال راه‌حل‌های منطقی در مدیریت رابطه بین مدرسه و کودک بگردد.

در نهایت، ارتباط بین آموزش مدرسه‌ای و غیرمدرسه‌ای، و پرورش و توسعه تخیل پس از احترام و به رسمیت شناختن تخیل وظیفه‌ای است که والدین از اجرای آن غافل مانده اند. آیا می‌توانیم در پر کردن این شکاف همکاری کنیم؟!


ارسال دیدگاه