کمانه/ سرویس جامعه: در چند دهه اخیر عوامل مختلفی همچون رشد سریع جمعیت، مهاجرت های گسترده و رشد شهرنشینی، توسعه حوزه ارتباطات اجتماعی، تنوع و تکثر رسانه های جمعی و… به تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه سرعت داده و وضعیت اجتماعی جدیدی را ایجاد کرده است. وضعیتی که منجر به تغییر در الگوهای رفتاری و مرجعیت تاثیرگذاری بر باورها، ارزش ها و رفتارهای افراد شده است. در واقع افراد در زندگی، در تعامل و ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با گروه های مختلفی قرار دارند که برخی از آن ها، مقبولیت بیشتری در میان مردم دارند و اعضای جامعه آن ها را، به عنوان راهنما و الگو در نظر میگیرند. این افراد یا گروه هایی که اعضای جامعه با توجه به معیار ها و انتظارات خود، تحت تاثیر آن ها قرار گرفته و ارزش ها، رفتار و سبک زندگی خود را با آن ها مقایسه می کنند؛ گروه های مرجع نامیده می شوند.
ضرورت و اهداف پژوهش
در پی تغییر و تحولات ارزشی و هنجاری گسترده در ایران در دهه های اخیر، شاهد تغییر در جایگاه و اهمیت گروه های مرجع هستیم. علاوه بر آن، یکی از موارد دیگری که نیازمند مطالعه بیشتر است بحث دسترسی و نوع تعامل با گروه های مرجع است. در واقع به نظر میرسد تنوع و تکثر گروه ها و پیشرفت های تکنولوژیکی و توسعه ارتباطی سبب شده دسترسی افراد به گروه های مرجع مختلف بیش از گذشته فراهم باشد. به طوری که با توسعه ارتباطات و گسترش و تنوع رسانه های مدرن، امکان تعامل و ارتباط بیشتر با گروه های مرجع فراهم شده است.
از سوی دیگر برخلاف گذشته، روابط مردم نیز با گروه های مرجع یک طرفه نیست و تحولات اخیر، امکان تعامل دوسویه و کنشگری موثر را نیز فراهم کرده و فرصت مشارکت بیشتر را در اختیار کنشگران گذاشته است. در این میان، نقش فضای مجازی و شبکه های اجتماعی (social media) قابل توجه و پررنگ است و نمی توان از آن چشم پوشی کرد. با گسترش شبکه های اجتماعی، رابطه افراد جامعه با گروه های مرجع، دستکم در نگاه نخست، جنبه های تعاملی بیشتری یافته است. به عبارت دیگر عرصه رسانه ای مدرن و فضای مجازی این امکان را برای همه افراد فراهم کرده که بتوانند رفتار، نگرش و ارزش های خود را در جهت موافقت یا مخالفت با گروه های مرجع مختلف بروز دهند و آشکار کنند. در چنین فضایی گروه هایی همچون هنرمندان، ورزشکاران و چهره های رسانه ای در برخی از زمینه ها مرجعیت پیدا کرده اند.
رقابت گروه های مختلف برای کسب مرجعیت اجتماعی، سیاسی و فکری، بحث بر سر افول جایگاه و اثرگذاری گروه های مرجع پیشین از روحانیت تا روشنفکران، ظهور یا گسترش روند های جدید مانند «سلبریتی سازی» در عرصه کسب مرجعیت های اجتماعی و نگرانی از گروه های مرجع جدید و نوظهور، از جمله مسائل مناقشه انگیز مرتبط با گروه های مرجع در جامعه ایران بوده است. از همین رو این پژوهش به دنبال بررسی گروه های مرجع و ویژگی های آن ها، نحوه مطرح شدن این گروه ها در میان باقی گروه ها و میزان مقبولیت و اثرگذاری این گروه ها در دهه های اخیر است.
روش شناسی پژوهش
این گزارش بر مبنای مرور نظام مندِ یافته های پیمایش های ملیِ انجام شده، طی دو دهه اخیر تدوین شده است. متاسفانه تعداد پیمایش ها و پژوش های داده محور که به طور مشخص با موضوع گروه های مرجع انجام شده باشد بسیار کم است. با وجود این، در پیمایش های اجتماعی که با هدف مطالعه وضعیت عمومی و اجتماعی کشور طراحی و اجرا شده اند، یافته هایی نیز درباره اعتماد نسبت به گروه های مختلف می توان یافت. بخش زیادی از یافته های ارائه شده در این گزارش از همین گونه پیمایش های اجتماعی و عمومی برگرفته شده است.
تحلیل یافته ها
در تحلیل جایگاه اجتماعی گروه های شغلی یا اقشاری که در پژوهش های داخلی به عنوان گروه مرجع از آن ها یاد میشود و بر اساس یافته های به دست آمده از پیمایش های اجتماعی ملی می توان گفت برخی گروه های مرجع مانند پزشکان که از نوعی تشخص اجتماعی برخوردارند، روند نزولی را داشته اند. البته ناگفته نماند این تشخص اجتماعی عمدتا برآمده از تصویری است که مردم از «موفقیت» دارند و به موقعیت شغلی (درآمدی) و اعتبار اجتماعی پزشکان مرتبط است. چنانکه گفتیم بر اساس یافته های پیمایش ها از این تشخص اجتماعی به دلایلی کاسته شده است؛ اما اگر پس از پاندمی کرونا منزلت اجتماعی پزشکان بررسی شود، شاید شاهد بهبود جایگاه اجتماعی آنان باشیم.
درباره معلمان نکته جالب این است که مطابق یافته ها معلمان در زمره اقشار واجد منزلت اجتماعی نسبتا بالا قرار میگیرند، اما مطابق یافته های شماری از نظرسنجی ها تمایل به «معلمشدن» به همین میزان شایع نیست. علت این تناقض، طبیعتا بیش از هر چیز در وضعیت شغلی و درآمدی معلمان نهفته است. در این نمونه، در واقع پیمایش ها اعتماد شغلی را سنجیده اند، اما این به تنهایی نمی تواند گویای نفوذ اجتماعی این قشر باشد. این نکته خود مبین آن است که یافته های پرسش درباره اعتماد اجتماعی به مشاغل در واقع بیش از آنکه بیانگر وضعیت گروه های مرجع و کارکرد های آن ها در جامعه باشد، تصویری از کلیت نظم اجتماعی در اختیار محققان قرار میدهد. شاید به همین دلیل است که در تحلیل یافته های پیمایشی افول مستمر اعتماد به گروه های شغلی، نشانه کاهش سرمایه اجتماعی و یا بحران در همبستگی اجتماعی تلقی شده است.
جایگاه برخی گروه ها یا منزلت های اجتماعی مانند روحانیت به نحوی مستقیم به تحولات اجتماعی و سیاسی گره خورده است. روحانیت تا همین یکی دو دهه پیش در بسیج سیاسی بسیاری از گروه ها و اقشار جامعه نقشی بیبدیل داشت. مطابق یافته ها این جایگاه مستمرا تضعیف شده است. طبعا این به معنای جایگاهی است که قشر روحانیت به طور کلی از آن برخوردار است و نه جایگاه هر فردی که در این لباس است؛ وگرنه می دانیم به رغم این داده ها، دو رئیس جمهور اخیر که رای بخش هایی از جامعه را به خود اختصاص داده اند از همین قشر هستند. همچنین دستکم تا سال ۱۳۹۶ برخی روحانیون در بسیج سیاسی رای دهندگان در عرصه انتخابات بسیار موثر بودند؛ جایگاه اجتماعی این دسته از روحانیون بیشتر مرهون موقعیت و منزلت سیاسی بوده است و نه قرارداشتن در کسوت روحانیت.
مطابق یافته های یکی از پیمایش ها، خانواده مهم ترین گروه مرجع در حوزه سیاست است. مسئولان کشور و علما و مراجع در جایگاه های بعدی قرار دارند. در پیمایش دیگری پاسخگویان مواضع سیاسی بزرگان و ریش سفیدان و پس از آن علما و روحانیون را مهم عنوان کرده اند. نتایج پیمایش ها کاملا با هم سازگار نیست، اما در مجموع گواه آن است که اعتبار هیچکدام از گروه های مرجع به عنوان «چارچوب ارجاع در حوزه سیاست» فراگیر نیست و در کنار نوعی بی اعتمادی با تنوع گروه های مرجع در این حوزه نیز مواجه هستیم.
در سالیان اخیر، با گسترش روند «سلبریتیزه شدن فرهنگ و جامعه»، نقش سلبریتی ها در حوزه عمومی نگاه ها را به خود جلب کرده است. این پرسش که سلبریتی ها در مقام «گروه مرجع» به چه میزان و در چه عرصه هایی بر مخاطبان اثر میگذارند را با استناد به یافته های تجربی تاحدی می توان پاسخ داد. مطابق یکی از یافته ها، حدود ۸۳ درصد پاسخگویان اظهار کرده اند که به «چهره یا چهره های شاخصی» علاقه دارند و کارهایشان را دنبال می کنند. جالب آنکه تنها کمتر از ۳۰ درصد پاسخگویان اعتماد خود به چهره های شاخص یا محبوبشان را «زیاد» اعلام کرده اند. در پیمایش های دیگر نیز بخش اعظم پاسخگویان اظهار کرده اند که در انتخابات یا سایر تصمیم گیری های سیاسی ارزشی برای دیدگاه و مواضع هنرمندان قائل نیستند. پاسخگویان حتی از بی اعتنایی به تبلیغات تجاری هنرمندان سخن گفته اند.
می توان این پرسش را مطرح کرد که با توجه به آنکه برخی از این هنرمندان را میلیون ها نفر در شبکه های اجتماعی دنبال می کنند، چطور پاسخگویان در پیمایش ها از عدم تاثیر آن ها سخن می گویند؟ در وهله اول باید در نظر داشت که لزوما نمی توان به قاعده ای عام دست یافت که رابطه میان سلبریتی ها و مخاطبانشان را در همه حوزه ها و فراتر از زمان و مکان توضیح دهد. بهعنوان نمونه، در قلمرو سیاست تجربه انتخابات مختلف مجلس و شورای شهر و ریاست جمهوری از سال ۱۳۷۶ تاکنون نشان می دهد که هر زمان شور و هیجان سیاسی بر فضای انتخابات حاکم است ورزشکاران نه بختی برای انتخاب شدن داشته اند و نه بر نحوه انتخاب مردم چندان موثر بوده اند، اما در فضای سیاسی رخوت آلود آنان می توانند به بازیگران موثری بدل شوند. بنابراین می توان پذیرفت که سلبریتی ها به عنوان یک گروه مرجع لزوما از توان تاثیرگذاری قابل توجهی در حوزه سیاست برخوردار نیستند.
شاید تصویری که از تاثیرگذاری سلبریتی ها در برخی دوره های انتخابات ساخته شده، برآمده از این واقعیت است که آنان در رونق کمپین های انتخاباتی نقش داشتند، اما این نقش را نمی توان تعیین کننده تلقی کرد. بنابراین شاید در تحلیل اهمیت و تاثیرگذاری هنرمندان و ورزشکاران بر جامعه در مواردی اغراق شده باشد، اما اصل این تاثیرگذاری را نمی توان انکار کرد و باید با پژوهش های بیشتر و تولید داده های متنوع کمی و کیفی درباره آن داوری کرد.
علاوه بر آن براساس داده های تجربی موجود، از اهمیت نهاد خانواده در مرجعیت سیاسی کنشگران و نیز از افول جایگاه گروه های مرجع دیگر می توان نتیجه گرفت که لااقل در موضوعات سیاسی اکنون گروه های مرجعِ عضویت از گروه های مرجع غیرعضویت اهمیت بیشتری یافتهاند. شاید دقیقتر این باشد که بگوییم از اهمیت گروه های مرجع غیرعضویت کاسته شده است. البته با توجه به داده های موجود باید با احتیاط نتیجه گرفت که در سالیان اخیر در عرصه سیاست از اهمیت گروه های مرجع غیرعضویت مانند روزنامهنگاران، «سلبریتی ها»، روشنفکران، جناح های سیاسی و… در مقایسه با گذشته کاسته شده است. ضمن آن که باید توجه داشت این افول به شکل نسبی و صرفا در قیاس با گذشته و آن هم در حوزه سیاست رخ داده است.
جمع بندی
در جامعه ایران مرجعیت های فکری و اجتماعی و رسانه ای نسبتا متنوعی پدیدار شده است و بسیاری از مردم ارزش ها و الگو هایشان تحت تاثیر مراجع متنوعی شکل میگیرد. در مجموع، می توان اشاره کرد که از یک طرف از نفوذ اجتماعی برخی گروه های مرجع پیشین تاحدی کاسته شده است. مثلا روحانیت و حتی روشنفکران بخشی از نفوذ اجتماعی گذشته و قدرت بسیج سیاسی و اجتماعی خود را از دست داده اند. همینطور از اعتماد مردم به برخی گروه های شغلی مانند معلمان، پزشکان و استادان دانشگاه و نیز از اعتبار شغلی آنان کاسته شده است. در مقابل، گروه هایی مانند هنرمندان، ورزشکاران و حتی فعالان رسانه ای به لطف استفاده از شبکه های اجتماعی فضای بیشتری برای ارائه خود به مخاطبانشان یافته اند. علاوه براین، درون جامعه نیز گرایش های اجتماعی و فرهنگی متنوع تری شکل گرفته که هرکدام مرجعیت های اجتماعی متفاوتی دارند. اگر همه این موارد را درکنار هم بگذاریم باید اذعان کنیم که برای ترسیم تصویر جامعی از گروه های مرجع در ایران که بیتردید ساختاری پیچیده و درهم تنیده خواهد داشت، به داده هایی بسیار بیش از داده های موجود نیاز داریم./ جامعه اندیشکده
این مطالعه در مرکز رصد فرهنگی کشور توسط فاطمه فلاح در سال ۱۴۰۱ انجام شده است.
ارسال دیدگاه